به کسرِ سین و ر مشدد

+ تو چرا انقدر لاغر و زشت و رنگ پریده شدی؟

_ رنگ رخساره خبر میدهد از سِرِّ ضمیر!

+ یعنی طرف انقدر بی ریخته؟

_ :| طرف کیه؟

+ همون سِرِّ ضمیر :)

۰ نظر

عدد بزرگه ی زندگی ما چند است؟


پادکست مخصوص امشب

+



پ.ن: سخت حرف میزنن! ولی من ایده پادکست هاشون رو دوست داشتم.

۰ نظر

لطفا به نوبت!

اینکه آدما توی یه خانواده، گروه دوستی یا تشکیلات بعضی وقتا بی دلیل یا با دلیل خسته میشن، نافرم میشن، حالشون بد میشه و کم میارن و حال و حوصله ندارن خیلی عادیه!

ولی خوبیش اینه که یه عده دیگه هستن که حالشون خوبه و میان دست اینا رو میگیرن، باشون حرف میزنن، میگن دستت رو بده به من بلندشو و خلاصه یه طوری حالشون رو خوب میکنن!


اما امان از وقتی که این فاز ناامیدی و خستگی مثل یه ویروس تو تن همه خانواده، رفقا یا تشکیلات پخش بشه و همه دچارش بشن!

دعا میکنم هیچ وقت به همچین حالتی دچار نشه جمعیت هایی که یکی از اعضاش هستید!

۰ نظر

الان اینجا چلچراغی روشن است :)

امروز یه اتفاق خیلی خوب افتاد و دو تا خبر خیلی خوب شنیدم که روزم رو ساخت :)


اتفاق خوب این بود که .. جلسه داشتم مدرسه، بعد از جلسه دیدم خانوم پرورشی داره تک و تنها مدرسه رو سیاه پوش میکنه، خیلی خیلی دلم میخواست یه جایی رو سیاه پوش کنم! گفتم من چهل دقیقه وقت دارم! میشه کمکتون کنم؟ گفتم الان میگه نه بفرمایید منزل و اینا! یدفه چشماش درخشید! گفت جدی میگی؟ 

همین دیگه مدرسه مون رو سیاه پوش کردیم یکم :) من به این اتفاقا میگم رزق لا یحتسب! ایشالا تو زندگیامون زیاد شه این رزق ها..


خبر خوب اولم اینه که گفتن روز اول مهر داریم با بچه ها میریم کوه! اونجا ناهار میخوریم!  وااااااای :)))))

خبر خوب دومم اینکه مدرسه فرهنگ اولین مدرسه ش در این شهر رو تاسیس کرده و امسال اولین سال کارشه! البته فعلا فقط پایه هفتم و دهم اونم دخترونه! (چرا بقیه پایه ها رو نداره؟ احتمالا چون میخوان بچه های یه دوره رو از اول دوره باشون کار کنن! تا آخر دوره و مقطعشون!) 

ولی به هر حال از شنیدن خبرش در پوست خودم نمیگنجیدم! دلم میخواست دخترمو بذارم فرهنگ، ولی متاسفانه دخترم ایران نیست :دی

 امیدوارم به زودی مدرسه پسرونه و بقیه مقاطع رو هم تاسیس کنن! جاشون حقیقتا اینجا خیلی خیلی خالیه! 

[ خدا که خیلی باحاله ! یدفه .. مثلا.. شاید.. یه روزی .. من معلم فرهنگ شدم مثلا! آرزو بر جوانان و اینا .. ]


خداروشکر دیگه.. همین !


۱ نظر

کل شیء یرجع الی اصله

دارم برای ورودی جدید هامون یه مطلب از سوتی های روز اول دانشگاه مینویسم یاد ترم اولی بودنم افتادم.. (پیر شدیم!)

من روزای اول وقتی میرسیدم به دانشکده مون و میدیدم سر درش نوشته "دانشکده علوم انسانی" بغضم میگرفت! بغض از شادی و شعف!

یکی از درس هامون اون ترم مبانی جامعه شناسی بود، رفرنس مون هم کتاب بروس کوئن! من خیلی دختر خوبی بودم! _هنوزم هستم_ هر درسی استاد میگفت میرفتم از روی رفرنس میخوندم همون هفته! و وقتی بروس کوئن میخوندم اشک میریختم! مث ابرای باهار!

شاید براتون خنده دار باشه.. واقعا بروس که دیگه گریه نداره! ولی برای آدمی که رشته دبیرستانش تجربی بوده و فکر و ذکرش انسانی، اونم تو مدرسه ای که اکثر بچه ها غرق شدن تو دریای تست های بی خاصیت و جز درس به هیچی فکر نمیکنن، اینکه بعد از سه سال برسه به فکر و ذکرش خیلی خوشحال کننده و جذاب و دل انگیزه! انگار بچه تون رو بعد از سه سال پیدا کرده باشید!

فقط میخواستم مجددا نعمت های خدارو به خودم یادآوری کنم و خداروشکر کنم که اومدم تو ریل خودم،ریلی که واقعا دوسش دارم!


پ.ن: چقدر سخت بود! و گذشت.. چقدر سخته! و میگذره.. اتفاقا اون روزم داشتم میرفتم سر کلاس جامعه :)

۱ نظر

اینجا چراغی روشنه!

دیگه کم کم داره حس بیماری بهم دست میده از اینکه انقدر به آینده ایران و جهان امیدوارم و به نظرم درست میشه همه چی :) :| 

○ ما روزای سخت تری رو گذروندیم...

● منکر شرایط سخت و فجایع نیستم! دارم میبینم! ولی به شدت فکر میکنم یه بخش بزرگی از این سیاه نمایی و حال بد رو خودمون داریم به خودمون تلقین میکنیم! یا رسانه ها بهمون تزریق میکنن!

○ یه نظریه هست که اصلا نمیدونم از کیه! و اصلا نمیدونم دارم درست میگم یا نه! ولی میگه از دل بدترین شرایط بهترین اتفاق ها میفتن! من هر چی شرایط سخت تر میشه یه حس مثبتی بیشتر دلم رو میگیره ! 

● مادرم از سال ۸۸ هر وقت شرایط سخت میشه یا یه اتفاقات ناجوری میفته میگن که: مثل یه اَلَک میمونه که هر سال داره سوراخ هاش کوچیک تر از قبل میشه! هر چی به ظهور نزدیک تر میشیم آدم ها از صافی های دقیق تری عبور داده میشن که دیگه هیچ ناخالصی ای بینشون نمونه.. ته ته ش خوبا راه پیدا میکنن به دم و دستگاه امام زمان (عج) و مرز بین حق و باطل مشخص میشه! بعدم یه آهی میکشن میگن: خدا کنه ما جزو ناخالصی ها نباشیم!

○ زمان نشان بدهد دوست کیست، دشمن کیست :) خدا بمون چشم و دل با بصیرت بده!

● واضح و مبرهنه که باید کار کنیم! خیلی جدی! رو قطعه پازل های خودمون!

○خدا نکنه ما جزو ناخالصی ها باشیم!

۰ نظر

در مصرع زیر، جای ما خالی بود :)



شب بود و هوای کربلا عالی بود ...

۰ نظر

بلندگوهای خوشبخت

دارن بلندگوی تکیه سر کوچه رو امتحان میکنن برای این ده شب: یک.. دو..سه!

قربون "یک دو سه" ی امتحان بلندگوهاتون بشیم ما :)
۰ نظر

The Breadwinner

انیمیشن "نان آور" رو ببینید! اگه با کودک و نوجوان سر و کار دارید یا براتون جالبه بدونید در جهان دارن اسلام رو چطور و چگونه به بچه ها و حتی بزرگ تر هاشون نشون میدن :)

چقدر شیک و تمیز و حرفه ای! من که خیلی لذت بردم و درد کشیدم و درگیر شدم با فیلم و روم اثر گذاشت!


پ.ن: یادم باشه حتما درباره ش مفصل بنویسم تو اتاق بزرگه+ تو مدرسه ببینیم نقدش کنیم! ان شاء الله..

۰ نظر

راه مرا اشاره شو

مَا أَضْیَقَ الطُّرُقَ عَلَى مَنْ لَمْ تَکُنْ دَلِیلَهُ

وَ مَا أَوْضَحَ الْحَقَّ عِنْدَ مَنْ هَدَیْتَهُ سَبِیلَهُ ...


چه تنگ است راه ها بر کسى که تو راهنمایش نباشى

و چه آشکار است حق نزد کسى که راه را نشانش دادى!


مناجات مریدین _ امام سجاد (ع)

۰ نظر
لا اله الّا انت
سبحانک
انّی کنت من الظالمین
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان