سرد بر سپید

دقیقا یک هفته بود که مریض شده بودم و گلوم درد می‌کرد و سرفه و باقی علائم سرماخوردگی رو داشتم. بعد هی سعی کردم با لیمو شیرین و سوپ و قرقره آب نمک خودم رو خوب کنم و خب تا حد خیلی زیادی خوب شدم، انگار که دیگه تموم شد. خیلی خوشحال بودم که دوباره پنجشنبه گلوم به شدت شروع به سوختن کرد و علائم شروع شد. بازم تحملش کردم، معتقدم سیستم بدن طوری طراحی شده که خودش مبارزه می‌کنه با بیماری و با هر بیماری دقیقا به سبک و سیاق خودش مبارزه میکنه، میدونه چقدر گلبول سفید صرف مبارزه با این بیماری کنه، میدونه چقدر پادتن ترشح کنه. بر خلاف دارو ها که چرخه درمانیشون برا خیلی از بیماری ها به طرز احمقانه ای یکیه. دوباره خودمو زدم به اون راه که پانشم برم دکتر و خب دیشب دیگه انقدر له بودم و افت فانکشن داشتم که بابا زدم زیر بغل و نشوند رو صندلی رو به رو دکتر.

آقا دکترم معاینه کرد و بستم به آنتی بیوتیک و ضدحساسیت و اینها! 

این بود که دیشب سه تا آمپول نوش جان کردم که یکیش آنتی بیوتیک بود و دو تا کپسول آنتی بیوتیک هم خوردم. و خب همونطور که انتظار داشتم یه احساس ضعف خیلی عمیقی همه ی وجودم رو گرفته. میدونستم چون هربار آنتی بیوتیک مصرف میکردم ضعیف میشدم. تازه قبلش کلی خرما و مغزی جات خوردم که نمیرم.

الان که از خواب بیدار شدم برا سحر، احساس میکنم یه سرنگ وارد بدنم کردن و همه جونم رو کشیدن! دست و پام ضعف میره و وجودم از درون یخه و سرم گیج میره و لعنت میفرستم به این داروها!

آخرین باری که آنتی بیوتیک خوردم فکر کنم سال کنکورم بود، قبل اومدن نتیجه ها به طرز ترحم برانگیزی مریض شدم و خب خداروشکر چون تدبیر خدا بود :)) اگه مریض نبودم خیلی با شدت بیشتری بام برخورد میشد.

هیچی دیگه اومدم بگم تف به این داروهای شیمیایی! و اینکه کاش همینطوری که مث قارچ پزشک عمومی از زمین سبز شده و داروهارو مثل نقل و نبات بین مردم تخس میکنن، نمیگم همه ولی لااقل نصف این بزرگواران علم طب سنتی داشتن و تا جایی که راه داشت با علف و عرق و جوشونده و اینا به بدن کمک میکردن روند درمانیش رو جلو ببره. 

الانم نمیدونم با این حال خدا راضیه من روزه باشم یا نه! اگه از جانب خدا بهش نگاه کنم خودم بنده ای با این حال داشته باشم بش میگم نگیر روزه بابا :/ بشین چیزای تقویتی بخور نمیری بمونی رو دست شوهرت! ؛) ولی حیف که ما از جانب خدا به قضیه ها نگاه نمیکنیم! خیلی خدا تر از خدا و سخت گیر تر از دین بش نگاه میکنیم. مگر نه که " یرید الله بکم الیسر " و "لا ضرر و لاضرار فی الاسلام". فعلا دلم نیومد روزه نباشم و سحری خوردم و دارم سعی میکنم با دلِ خودم به توافق برسم در چه صورتی روزه م رو بخورم. نمیدونم چرا انققققددددر روزه خواری تو ذهن من بزرگه که احساس میکنم آدم فقط در صورت به حال مرگ افتادن رواست که بخوره روزه ش رو و هی به خودم میگم واقعا حالت انقدر بد هست که مجوز باشه بخوری؟

خلاصه درگیرم با خودم :)

هیچی دیگه دعا کنید برا حال جسم و روحم ، که مرکب روحم ناخوشه و درست نمی‌برتم، تنها بودن رو هم اضافه کنید به بدتر کنندگانِ حال! راستی "شنیدمت که نظر میکنی به حالِ ضعیفان/ تبم گرفت و دلم خوش، در انتظار عیادت" . نمیخوای باشی؟ :)



پ.ن: "و انت تعلم ضعفی ان قلیل من بلاء الدنیا و عقوباتها" .. خدایا تو که می‌بینی نازک نارنجی بودن من رو در مقابل چهارتا باکتری فسقل!  "أَنَّ ذَلِکَ بَلاَءٌ وَ مَکْرُوهٌ، قَلِیلٌ مَکْثُهُ، یَسِیرٌ بَقَاؤُهُ، قَصِیرٌ مُدَّتُهُ" و دوتامونم می‌دونیم که این یه اتفاق روال و گذرا و یه درد کوچیکه .. "فَکَیْفَ احْتِمَالِی لِبَلاَءِ الْآخِرَةِ وَ جَلِیلِ وُقُوعِ الْمَکَارِهِ فِیهَا وَ هُوَ بَلاَءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ یَدُومُ مَقَامُهُ وَ لاَ یُخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ لِأَنَّهُ لاَ یَکُونُ إِلاَّ عَنْ غَضَبِکَ وَ انْتِقَامِکَ وَ سَخَطِکَ" به من بگو این تنِ لطیفِ نحیفِ ضعیف چطور تابِ یه عذابِ تمام ناشدنی داره که آسمون و زمین هم تحملش رو ندارن؟ 

خدایا به من اخم نکن. ببین چقدر رنگ به چهره ندارم. من مطمئنم تو از مامان بابا مهربون تری که وقتی نتیجه های کنکور اومد و دیدن داغونم مراعات حالم رو کردن. خدایا با من مهربونی کن. لطفا عزیزِ من! لطفا!


فک کنم قسمت بود کمیل من سحر روز ششم رمضان اتفاق بیفته، با اشک های سردم بر روی گونه های پریده رنگِ سفید ! خدایا تو داری دعاهارو به من میچشونی! هر چی که فقط خوندم رو .. و نمیدونی چقدر بابت این چشوندن ازت ممنونم :)

۱ نظر

کی شما رو قشنگت کرده؟

آخ ای مناجات شعبانیه ی عزیز!

مناجات شعبانیه گوارا!

۱ نظر

پانزده روز تا بهارِ خدا :)

[ .. و ارسل علی عیوبی سحاب رافتک 


و ابر هایِ مهربانی ات را

به سوی

صحرای بدی هایم

بفرست .. ]


مناجات تائبین_ امام سجاد (ع)


پ.ن: امروز فهمیدم پانزده روز تا ماه رجب مانده، و جانِ تازه ای گرفتم! گفتم این پانزده روز را معطر کنم به مناجات های پانزده گانه ی سید الساجدین ( ع) ان شاء الله☺

۰ نظر

اعتصم بحبلک...

أَ أَقْطَعُ رَجَائِی مِنْکَ؟

وَ قَدْ أَوْلَیْتَنِی مَا لَمْ أَسْأَلْهُ مِنْ فَضْلِک

أَمْ تُفْقِرُنِی إلَی مِثْلِی؟

وَ أَنَا أَعْتَصِمُ بِحَبْلِک..


مناجاة الراجین

۱ نظر

از تبارس نورس امّیدواران

کَیْفَ أَرْجُو غَیْرَکَ؟

وَ الْخَیْرُ کُلُّهُ بِیَدِک..

وَ کَیْفَ أُؤَمِّلُ سِوَاک؟

وَ الْخَلْقُ وَ الأَْمْرُ لَک!


چگونه چشم امید به غیر از تو داشته باشم؟

در حالی که تمامی خیر و خوبی های دنیا در دستان توست..

و چگونه غیرِ تو را آرزو کنم؟

وقتی که آفرینش و فرمان فقط و فقط خاصِ توست..


 

مناجات الراجین

۰ نظر

شط شیرین پر آرامش و روشن من :)

یَا رَبِّ!

 إِنَّ لَنَا فِیکَ أَمَلاً طَوِیلاً کَثِیراً

 إِنَّ لَنَا فِیکَ رَجَاءً عَظِیماً

عَصَیْنَاکَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنَا

 وَ دَعَوْنَاکَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتَجِیبَ لَنَا

فَحَقِّقْ رَجَاءَنَا..



خدایا!

ما روی تو خیلی حساب باز کردیم، خیلی زیاد!

و انقدر بهت امید بستیم که حد و اندازه نداره..

گناه کردیم :( و امیدواریم مثل همیشه اون رو بپوشونی و ببخشی!

و صدات کردیم.. و امیدواریم که جوابمون رو بدی!

آرزوهامون رو برآورده کن!



پ.ن: آدم باید خدارو اینطوری صدا بزنه! همینقدر با حالِ خوب و دلِ روشن و امیدوار.. باشد که ما هم چراغ دلمون روشن بشه!


دعای ابوحمزه ثمالی عزیز!

۰ نظر

تابلو اعلانات :)

روزی ده بار از این شط شیرین پر شوکت بنوشید لطفا.


۲ نظر

راه مرا اشاره شو

مَا أَضْیَقَ الطُّرُقَ عَلَى مَنْ لَمْ تَکُنْ دَلِیلَهُ

وَ مَا أَوْضَحَ الْحَقَّ عِنْدَ مَنْ هَدَیْتَهُ سَبِیلَهُ ...


چه تنگ است راه ها بر کسى که تو راهنمایش نباشى

و چه آشکار است حق نزد کسى که راه را نشانش دادى!


مناجات مریدین _ امام سجاد (ع)

۰ نظر

بفضلک و رحمتک :)

یک دعای کوتاهِ خیلی قشنگ پیدا کردم! اولش اینطور شروع می‌شود:


الهی!

کیف ادعوک و أنا أنا

و کیف أقطع رجائی مِنک و أنتَ أنتَ ؟


یعنی: خدایا! چگونه تو را بخوانم در حالی که من منم

و چگونه امیدم را از تو قطع کنم در حالی تو تویی؟ 


بقیه اش را هم دوست داشتید بخوانید. اسمش هست دعای مقاتل بن سلیمان و در مفاتیح پیدا میشود ! انگار برای حاجت گرفتن هم خیلی جواب میدهد ولی خب مودبانه تر این است که برای بر قرار کردن دیالوگ با خدا بخوانیم تا گرفتن حاجت. و چقدر دیالوگ های به ما رسیده از حضرت سجاد (ع) لطیف و عاشقانه است.. چقدر..



۰ نظر

ما ذلک الظن بک:(

این روزها با هر بار درد کوچکی فقط اون قسمت دعای کمیل تو ذهنم پلی میشه که میگه، خدایا تو ضعف منو در برابر بلاهای دنیا دیدی، دیدی چقدر بی جونم، چقدر آه و ناله م زود در میاد، چقدر رو به موتم، چقدر زود قافیه رو میبازم، با اینکه بلاهای این دنیا کوچیک و کوتاه مدت هستن..

حالا تو بگو این منِ داغون ضعیف چکار کنه با بلاهای آخرت، که آسمون و زمین هم طاقتش رو ندارن، چه برسه به من ...

و هربار به جای آسمون نگاه میکنم به سقف و با چشم گریون میپرسم " خدایا واقعا دلت میاد؟" :(



+ وَ اَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفى عَنْ قَلیلٍ مِنْ بَلاَّءِ الدُّنْیا وَ عُقُوباتِها وَ ما یَجْرى فیها مِنَ الْمَکارِهِ عَلى اَهْلِها عَلى اَنَّ ذلِکَ بَلاَّءٌ وَ مَکْرُوهٌ قَلیلٌ مَکْثُهُ یَسیرٌ بَقاَّئُهُ قَصیرٌ مُدَّتُهُ،فَکَیْفَ احْتِمالى لِبَلاَّءِ الاْخِرَةِ وَ جَلیلِ وُقُوعِ الْمَکارِهِ فیها وَهُوَ بَلاَّءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَ یَدُومُ مَقامُهُ وَ لا یُخَفَّفُ عَنْ اَهْلِهِ لاِنَّهُ لا یَکُونُ اِلاّ عَنْ غَضَبِکَ وَاْنتِقامِکَ وَ سَخَطِکَ وَ هذا ما لا تَقُومُ لَهُ السَّمواتُ وَالارْضُ یا سَیِّدِى فَکَیْفَ لى وَ اَنَا عَبْدُکَ الضَّعیفُ الذَّلیلُ الْحَقیرُ الْمِسْکینُ الْمُسْتَکینُ

۰ نظر
لا اله الّا انت
سبحانک
انّی کنت من الظالمین
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان