خانوم میم را بیشتر بشناسید.

مامان از پشت در اتاقم گفت : پاشو آماده شو! زود!

گفتم: مگه قرار بود بیام؟

گفت: اگه نیای نه من نه تو! دیگه هیچ وقت برا تهران رفتنت پیش بابات واسطه نمی‌شم.

 

راستش با تمام سختیایی که می‌دونستم داره و اصلا حالشو نداشتم قصد کرده بودم برم اما "اجبار و تهدید" نهفته در این چند جمله باعث شد از تصمیمم برگردم و نرفتم.

شاه کلید راضی کردن من : دادنِ حق انتخاب و آزادی.

در غیر این صورت تبدیل به یه موجود لجباز و وحشتناک می‌شم که هیچ جوره نمیشه راضیش کرد. این خوب نیست اما اینجوریم!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لا اله الّا انت
سبحانک
انّی کنت من الظالمین
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان