جمعه ۲۱ دی ۹۷
خواب دیدم سرم داد میزد
نه میفهمیدم چرا
نه میفهمیدم باید چه کنم
میلرزید
شانه هایم
نفس هایم
زانوهایم
قلبم ...
بیدار شدم،
به گریه افتادم،
قلب و نفس هایم هنوز مرتعش است اما!
پ.ن: واقعا آدمی که دارن سرش داد میزنن باید چهکار کنه؟ وحشتناکه .. خیلی.. خیلی.. خیلی ..
+ یبار یکی از هم دانشگاهی هام بهم گفت من این شعره رو میخونم یادِ تو می افتم:
من چه گویم که تو را نازکیِ طبعِ لطیف
تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد!
صبح که بیدار شدم به خودم میگفتم : کشتی ما رو با این نازکیِ طبعِ لطیف! :| :( :)