سه شنبه ۲۲ آبان ۹۷
ابرِ بهار شده ام، ناگهان و وقت و بی وقت میبارم. مامان میگوید قیافه ات را خراب نکن دختر. دستِ خودم نیست این پریشانی، نمیدانم فردا قرار است در کلاس چه کار کنیم، گریه نمیدهد امان که کتاب هایم را بردارم و فکر کنم فردا را باید چطور بگذرانیم، استرسِ این را هم دارم که جلوی بچه ها نمیشود و نباید ابرِ بهار بود؛ یعنی میشود اگر حالم را پرسیدند برایشان از ابر بهار و ابر پائیز بگویم و این راز مهیب را که:
ابرِ پائیز از سردی هوا میبارد، ابرِ بهار از دل تنگی! ؟
+ دعایمان میکنید؟ زیاد و بی وقفه ..
پ.ن : یا امامِ رئوف که دل تنگیمان برایت بی نهایت است .. ادرکنا !