فصل پیله تنی

خدایا!

مثلِ هر بار که خودم رو گم کردم، که پریشان و حیران اومدم پیشت.. 

که هم خودمو بهم پس دادی، هم خودت رو بیشتر بهم شناسوندی و هم خودم رو نزدِ تو بالغ تر و بزرگ تر پیدا کردم..


این بار هم کمک کن دوباره خودم رو پیدا کنم، این بار محکم تر خودم رو بشناسم، محکم تر و بهتر و روشن تر.. که من اگه خودم رو بهتر بشناسم ، تو رو هم بهتر میشناسم.


پ.ن: من یکم نیاز به سکوت دارم و تامل و خلوت.. و بیشتر از همه چیز نیاز به دعا!

ممنونم . 

۰ نظر

تو خود حجابِ خودی دختر! از میان برخیز ..

فکر کنم  فهمیدم چرا ..

مشکلم با خودمه .. با گم بودن های خودم، با تکلیف نامشخصِ خودم، با سرگردانی خودم، با شک های فلسفی و ذهن پر از سوالِ خودم..


نه با هیچ آدمی، نه با هیچ شرایطی!

 مشکلِ من خودمه ..

۱ نظر

من در پیِ خویشم


آن سان شده ام گم که به "من" دسترسی نیست!

۰ نظر

بال های مرئی

مامان میگه اگه به دستاش یه مبدل انرژی وصل کنیم، برقِ خونه با انرژی حاصل از حرکت دستاش تامین میشه :)))


تولدش مبارک بشه برامون! هعی ..

۱ نظر

آسمانِ آبیِ عمیق :)

زیر آسمون خدا دراز کشیدن و تو آسمون ها سیر کردن کار فوق العاده ایه! 
چه شب که ماه و ستاره ها معلومن، چه صبح که آبی آسمون و ابرا.. حتی ظهرم میشه به شرط اینکه آدم کور نشه :)
آدم قشنگ حس تحت حکومت خدا بودن میگیره.. و حس کوچیک بودن .. حس خیلی کوچیک بودن در برابر جهان هستی.. بعد فکر میکنه "ربنا ما خلقت هذا باطلا.. " .. فکر میکنه خدا چرا و برایِ چی اینا رو آفریده؟
اصن بی خیالِ اینا.. آدم اگه کافر هم باشه .. دیدن رنگِ آبی، دیدن ابرای بامزه، دیدن ستاره های فوق العاده ، دیدن پرنده ها، هواپیما ها و همه این قشنگی هایی که ازشون غافلیم میتونه براش هم آرامشبخش باشه، هم سرگرم کننده.. 
یه جای امنِ بی مرد تو دانشگاه جهت این امر پیدا کردم! اکه گم شدم بیاین اونجا من رو گوشه کنار چمن ها پیدا میکنین که دارم تو آسمون سِیر میکنم ! :)

خدایا! به من یه خونه بده بشه رو حیاط یا پشت بومش رفت و با خیااال راحت ساعت ها آسمونت رو دید. خدایا اگه به خونمون تلسکوپ هم بدی که دیگه خیلی ممنونم :) خدایا ! همین که برامون آسمون آفریدی ممنون .. بیشتر آسمونیمون کن لطفا!
۰ نظر

جمعیتِ اربابِ وفا :|

+ تو پشیمون نیستی انقدر زود ازدواج کردی؟

_ نه! حتی بعضی وقتا فکر میکنم چقدر دیر بود و نمیفهمیدم!

+ بی خیال بابا! چرا دیر ؟ :|

_ رفاقت هر چی کهنه تر باشه بهتره..

۰ نظر

آنِ آمدن...

لحظه ی ولادت عجیب ترین لحظه ی دنیاست، اولین مواجه ی یک عدد موجود نحیف با دنیای بیرون، و اولین مواجهه ی مادر با موجودی که نه ماه در وجودش پرورش پیدا کرده! 
و اون شوقِ تصور ناپذیر که حتی عجیب ترین دردِ دنیا رو هم به زانو در میاره!
حیرت انگیز به نظر میرسه!
و شاید این باشه که "ماما" ها رو انقدر انسان های جالب و چندین بعدی و عمیق و غیر قابل پیش بینی میکنه :)

پ.ن: خدایا! مرسی بابت مامان هامون ..
۰ نظر

یک شانه ناقابل

+ درونِ آینه ی رو به رو چه میبینی؟

_ یچیزِ خسته !



پ.ن: سینما حقیقت خیلی مامن خوبیه برای آدمای خسته! انقدر اونایی که میان مستند ببینن آدمای آروم و فرهیخته ای هستن که حتی به قدر صدای چیپس باز کردنی هم آلودگی صوتی ایجاد نمیکنن! مستند ها هم که معمولا خیلی خطی و یک نواخت روایت میشن! خیلی راحت آدم میتونه بخوابه .. فقط یه شونه لازمه برای سر گذاشتن روش! بعد هم عمیق ترین خواب دنیا اتفاق میفته!

۰ نظر

همسایه ی فراموش شده

تو کلاس روانشناسی اجتماعی کاربردی ، یکی از بچه های مهاجر داره درباره ی کشورشون افغانستان ارائه میده.. خیلی جذابن بابا.. خیلی!
داغ دلم که بعد از جانستان کابلستان روی دلم گذاشته بود تازه شد.. 
بریم شرقِ غمگین و جذاب و قشنگمون رو بشناسیم، ببینیم، بخونیم!
۰ نظر

یا اولوالابصار!

یه ازدواجی کنید که نصف دینتون کامل بشه،

نه که اون نصفِ ناقص و محدودی که دارید هم از دست بدید که.. !

۰ نظر
لا اله الّا انت
سبحانک
انّی کنت من الظالمین
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان