ماجراهای ما و خونه تکونی

+ به جای اینکه خودت رو انقدر خسته کنی بگو یکی بیاد کمکت کارا رو کنه!

_ آخه  خونه خیلی کثیفه! خجالت میکشم بگم یکی بیاد کمک! اول باید خودم تمیزش کنم بعد یکیو بگم بیاد!

+ :|||

۰ نظر

با بهاری که می‌رسد از راه..

یه جایی از مناجات شعبانیه میفرمایند که :
الهی! لم اسلّط علی حُسنِ ظنّی قنوطَ الأیاس...


هر جور بخوام ترجمه ش کنم قشنگیش کم میشه .. :)
ولی واقعا ناامیدی اگه بزرگ ترین گناه نباشه، از بزرگ ترین گناه ها هست!
خدایا نذار یاس و ناامیدی و دلمردگی بر ما چیره بشه..


پ.ن: آیا می‌دانستید کمتر از یک ماه دیگه مونده تا ماهِ رجب؟ چی خوشحال کننده تر از رجب؟ 
یه قراری بذاریم با خودمون .. تا آخر سال! سعی کنیم هر چی باعث دلمردگی خودمون و اطرافیانمون میشه حذف کنیم از زندگیمون! حرفای ناامیدانه کمتر بزنیم، لباسای تیره کمتر بپوشیم، به سلامت و شادی مون بیشتر برسیم، دل شاد کنیم، از رحمت خدا بگیم و بشنویم! اوضاع همچین گل و بلبل نیست، میدونم! ولی اگه سعی نکنیم امیدوار بمونیم میمیریم! بیاید آماده بشیم برای ماه های روشن و پر امید خدا! ☺


۰ نظر

یا مستعان

منِ خسته و کم‌آورده را بیشتر از منِ با شور و حال دوست نداری، اما هوایم را بیشتر داری، دست هایت را که دورم حلقه کرده ای احساس می‌کنم، اینکه می‌توانم گریه کنم یا گلایه، و خیالم راحت باشد که تو محکم نگهم داشته ای و پشتم را خالی نکرده ای.

هیچ کس جز تو به من حقِ بدحالی نمی‌دهد ، حق نشستن رویِ خاک هایِ وسط راه، حقِ کم آوردن، به قیافه ام شبیه مجرم ها نگاه می‌کنند، در حالت بهتر شبیه آدم هایی که از او توقع ندارند. 

تو اما نگاهت به من شبیهِ مجرم ها نیست، یا شبیه آدم هایی که کاری کرده اند که از آنها توقع نمی‌رود ، بیشتر دوستم نداری، ترحمت را هم بر نمی‌انگیزم، اما نمی‌گذاری وسطِ بدحالی ام ول شوم، به جایِ این کار ها محکم تر می‌چسبی ام.

چون که می‌دانی هر چه از درد و رنج دنیا بر من گران می‌آید ناشی از دور بودن از توست، که اگر من با تو باشم و از آسمان و زمین هم برایم آتش ببارد خم به ابرو هم نمی‌آورم، اما امان از دور شدن از تو که آمد و رفت پشه ای هم می‌شود زجرِ عظیم.. که خودت هم گفته ای " من اعرض عن ذکری، فانَّ له معیشة ضنکا" ..

حواسم پرت بود، از تو دور افتادم، هوای دنیایم بدجوری سرد است، لرز کرده ام، بی‌رمقی را هم به آشفتگی و خستگی اضافه کن، حلقه ی دستانت را هم تنگ تر. 


پ.ن: بیاید یه قراری بذاریم :) هر وقت کامنت های یه پستی بسته بود ینی اینکه نویسنده دلش نمی‌خواد در موردش حرفی بزنه یا سوالی جواب بده یا توضیح اضافه تری یا هیچی ..


بی‌خیال بابا !

بعضی آدما انقدر حرص و جوش میخورن و استرس دارن که آدم ترجیح میده نه چیزی بشون بگه ، نه کاری ازشون بخواد. خودش تنهایی انجامشون بده برا همشون راحت تره.

۱ نظر

امامِ رئوف (ع)


چه خوش صیدِ دلم کردی، بنازم چشمِ مستت را

کسی مرغانِ وحشی را از این خوش تر نمی‌گیرد


پ.ن: خوش‌به حالِ من که امامم هستی و هوام رو داری :)




۱ نظر

مکالمات دلگرم کننده مادر دختری!

+ زندگی برا همه انقدر سخته؟
_ هر کی یه مشکل و امتحام بزرگ تو زندگیش داره دیگه!
+ یعنی این من که مشکلِ و امتحان بزرگم اینه دیگه مشکل بزرگی نخواهم داشت تو زندگی؟
_ نه.. دلیل نمیشه.. زندگی پر از امتحان بزرگه .. کجاشو دیدی حالا؟
+ :|



پ.ن: میشه خیلی دعامون کنید؟
۳ نظر

شبی که ماه رو مخ بود :دی

خانوم ها وقتی ازدواج می‌کنن درجه حساسیتشون صد برابر میشه انگار! 

دوستم اومده میگه فیلم نرگس آبیار خیلی خوب و خفن بودا! ولی کادرهایی که بسته بود خیلی اروتیک بود! ینی چی هی زوم می‌کرد رو چشما و لب الناز شاکر دوست؟ اصن تو انتخاب بازیگرشم نگاه ابزاری به زن داشته. من که اصن دوس نداشتم شوهرم ببینه فیلم رو!

بعد من در تعجب بودم که این چی می‌گه بابا؟ :/

که یکی از متاهلین دیگه مونم تاییدش کرد و گفت منم با اینکه شوهرم یه سری فیلما رو ببینه خیلی مشکل دارم!


این در حالی بود که من دیشب فکر میکردم اینایی که با همسرانشون فیلم رو دیدن چقدر تحمل فیلم براشون راحت تر بوده، چقدر جاهای وحشتناک فیلم رو مثلا با امنیت خاطر بیشتری می‌دیدن! نگو بندگان خدا از دست الناز شاکردوستش آرامش خاطر نداشتن!

ولی چقدر سخته بابا ! اگه واقعا انقدر آدم قراره حساس بشه، مگه اینطوری زندگی هم میشه کرد؟ ۸۰ درصد تفریحات آدم مختل میشه !

آدم قراره ازدواج کنه که آرامش خاطر پیدا کنه یا آرامش خاطری که داره رو هم از دست بده؟

۲ نظر

+ عه :/ حله پس! آزادی ..

+ چرا کشتیشون؟

_ به نامه هایی که می‌نوشتم جواب نمی‌دادن آقایِ قاضی!

۱ نظر

شبی که ماه کامل شد

پاشم برم در خونه نرگس آبیارو بزنم بگم بابا قبلش خبر میدادی یه سرم قندی ببریم سینما! 

دارم سعی می‌کنم نفس بکشم! 


یجورایی حس میکنم جفاست اگه سیمرغ نگیره :/

۰ نظر

لیلی.. لیلی .. بگو که آسمون بباره!

دوباره
هوای شهر بی قراره
زمستون
به روی شهر موندگاره 

لِی لی :)

لیلی.. لیلی..
امید شهر بی قرارم
لیلی .. لیلی ..
چراغ آسمونِ تارم
لیلی .. لیلی..

پ.ن: چقدر اون سال این رو می‌خوندیم . علی الخصوص زیر شرشر باران؛ ما همه لیلی بودیم . چه دیوانه وار بودیم . هیهات. مثلِ همان باران ...
۳ نظر
لا اله الّا انت
سبحانک
انّی کنت من الظالمین
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان