گفت: نبودنش حالم را بدتر میکند اما بودنش حالم را بهتر نه! اسم این حالت چیست؟
گفت: نبودنش حالم را بدتر میکند اما بودنش حالم را بهتر نه! اسم این حالت چیست؟
+ تو پشیمون نیستی انقدر زود ازدواج کردی؟
_ نه! حتی بعضی وقتا فکر میکنم چقدر دیر بود و نمیفهمیدم!
+ بی خیال بابا! چرا دیر ؟ :|
_ رفاقت هر چی کهنه تر باشه بهتره..
+ چرا وقتی دستت داره میشکنه بازم مینویسی؟
_ چون بنویسم دردِ دستم بیشتر میشه، ننویسم دردِ روحم!
+ آخرش چی میشه؟
_ آخرش یا "شب به خیر" ها تبدیل میشن به "خدانگهدار" ، یا "خدانگهدار" ها به "شب به خیر" ، یا هر دو حذف میشن ..
+ حالا کدومش؟
_ هر کدوم خدا صلاح تر دونست!
_ آقا از این اسپری ها که میزنن به دسته گل خشک میشه دارین؟
+ خانوم همچین اسپری ای نداریم! شما گل تون رو بر عکس آویزون کنید خشک میشه!
_ آخه دسته گل نیست! سبدِ گله! چطور خشکش کنم؟
+ خب سبدو نمیتونین آویزون کنید دیگه.. هیچی!
[ مکالمه ای که تقریبا تو ده تا گل فروشی تکرار شد.. ]
نمیخوام بمیرن خب.. نمیخوام .. چکار کنم؟ :'(
طبق یه قاعده کلی گل هالکه ولی مهربونی هالک نیست! باید گل مون رو تبدیل کنیم به مهربونی که دیگه هیچ وقت هالک نشه..
مثلا میتونیم ببریم گلزار شهدا رو گل بارون کنیم، خانه سالمندان یا شاید اصلا بشه راه بیفتیم تو خیابون به آدما گل بدیم و لبخند بزنیم که برای من به تنهایی یکم مقدور نیست.. میشه بردش حرم و به آدمای ناراحت و ناامید گل داد.. یا اصلا ببریم مدرسه به بچه ها گل بدیم .. قشنگه :) به یاد موندنی میشه و هالک هم نیست دیگه.. [ فقط امیدوارم صاحبشون راضی باشن دیگه.. + ناراحت نشن ]
پ.ن: هی بشون میگم گلای قشنگم .. تو رو خدا یکم دیگه طاقت بیارید که تبدیل به مهربونی بشین :( نمیرید .. نمیرید .. :( تقصیر منه که دیر به ذهنم رسید یا تقصیر گل هاست که همیشه انقدر قشنگن بشون نمیاد هیچ وقت بمیرن؟
پ.ن۲ :
بیاید این رازو تا قبل شهادتم جایی نگیم :دی .. ممنون! D:
پ.ن۳:
راستی امروز دیدم تو گلفروشی که نرگس اومده! این یعنی که انسان هنوز انقدر خوشبخت هست که خدا از دیدن و بوییدن این عشقِ مجسم شده معافش نکرده :)
بعدا نوشت: خب.. مامانم وقتی شنید فکرمو یه جمله ای گفت با این مضمون که: دست به گلا بزنی میام تبدیلت میکنم به گل :))) :(((
+ به این شاگردات بگو " دیر اومدن نخوان زود برن!"
_ ینی چی؟
+ همین که میگم! کم مونده به چار تا بچه مچه هم بخوام حسودی کنم!
پ.ن: بامزه ترین ریپلی استوری امروز :) رفیقمه.. یکم روم یه حسِ شِبهِ غیرت داره فقط! که درکش نمیکنم :) :|
+ تو چرا انقدر لاغر و زشت و رنگ پریده شدی؟
_ رنگ رخساره خبر میدهد از سِرِّ ضمیر!
+ یعنی طرف انقدر بی ریخته؟
_ :| طرف کیه؟
+ همون سِرِّ ضمیر :)
+ من واقعا خسته شدم از اینکه هی بهت میگم "دلم برات تنگ شده" و تو میگی "منم همینطور" !
_ آره واقعا! کاش یه روز بیاد انقدر همو ببینیم که حالمون از هم بهم بخوره :)))
+ بی ادب :|
_ خب من واقعا زده شدن از تو رو ترجیح میدم به این همه نبودنت!
+ میشه چشمامو برام بیاری؟
_ چشمات که منم! :)
+ ببخشید! پس عینکم رو اگه زحمتی نیست بده!