یا جابر الغظم الکسیر

آرشیو اینجا رو که مرور می‌کنم دل گرفته تر از همیشه میشم. چقدر حالِ اینجا خوب بود. سبز بود و روحم رو جلا می‌داد.‌ توش از دعاها می‌نوشتم، برای امام‌ها، با امام رضا صحبت می‌کردم، با حضرت حجت، چقدر جون و حال داشتم برای زندگی! صبح‌ها زمین می‌خوردم و تا شب ایستاده می‌شدم .. 

الان فقط شدم ناله، تکثیرِ حالِ بد، دل‌گرفتگی، ابرازِ خشم، بالا آوردن در کاسه توالتِ زندگی.. بی‌ثمری..

چقدر زخمی ام.. چقدر فسرده.. چقدر بی‌طراوت.. چه پر اندوه.. چه شکننده.. چه تنها..

چرا باید ببخشم اون‌ها که من رو به این حال و روزِ بی سابقه انداختن؟

"مرگِ تدریجیِ یک رویا" منم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لا اله الّا انت
سبحانک
انّی کنت من الظالمین
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان