نمیدونم بهش میگن محبتِ مشروط یا نه! اما من میبینم و حس میکنم اثرش رو توی زندگیم.
حقیقت اینه که حالِ من توی زندگی مشترک آینه اعمالمونه! فارغ از واجب و حرام که انشاءالله پایبند به انجام واجبات و ترک محرمات هستیم، حس میکنم که مستحبات و مکروهات و اصلا مباحات چقدر اثرگذارن توی زندگی مون!
نه تنها وقتی میبینم کارِ خوبی میکنه بیشتر دوستش دارم، بلکه وقتی خودم کارِ خوبی میکنم هم باز بیشتر دوستش دارم!
از اون طرف اگه خدایی نکرده بی حال و بی رغبت بشم به نماز سر وقت خوندن، یا احساس کنم که چند روزه فقط غرق شدم تو خوشی و الکی چرخیدن، یا آنچه میبینیم و میشنویم و میخونیم فقط خاصیت سرگرمی داشته باشن، و چیزی یادمون نمیدن که هیچ، آروم آروم یه لایه خاک میشونن رو دلمون .. بدیش اینه که ما چه بخوایم چه نخوایم همونطور که شنیدن حرفای یه آدمی که پاکه و نفسش حقه رومون اثر مثبت میذاره و روحمون رو جلا میده، حرف های آدمی که نفسش حق نیست روحمون رو کدر میکنه! مجالست و همنشبنی باهاش، دیدن فیلمش، شنیدن صداش و هر چی! یا روزی که به اون خانومه که تو خیابون داشت خفه میشد کمک کردیم چقدر ارادتم به خودمون بیشتر شد! یا چه وقتایی که کم کم مچاله شدم تو خودم!
داشتم میگفتم .. این چند وقت حس و حالِ زندگی مشترکمون رو آینه ی تمام نمای اعمالمون دیدم، دیدم که چه وقتایی دلم میخواد غرق محبتش کنم و چه وقت هایی حرص میخورم و ناراحت میشم.
نمیدونم اسمش چیه اما امیدوارم معیار دوست داشتن هامون همین خوب و بد و خوب تر و بدتر شدنِ کارها بمونه. نه اینکه معیار بشه چی کادو گرفتن، چطور تیپ زدن، تاریخ تولد و سالگرد و ماهگرد رو به یاد داشتن و این حرفا :)
دعا کنید خدا به زندگی و محبت هامون برکت بده!
*مسطر یعنی خطکش :)