عمو زنجیر باف عزیز! هوای حلقه های کوچکت را داشته باش!

اول اینکه صبحا که از خواب پا میشید بگید "ای صبحِ امید یا اباعبدلله (ع) !" ، بعد هم سلام کنید خدمتشون!

حدود دو سال پیش (کمتر) یه روز خیلی کسل کننده سر کلاس این جمله رو دیدم و حال و روزم عوض شد! دیگه مشتری ش شدم تا الان :)

اول اینکه یادمون میاد یه امام حسینی داریم که هوامون رو داره و این میتونه خیلی خوبمون کنه! دوم هم اینکه وقتی به امام حسین (ع) سلام میکنیم ، امام هم به ما سلام میکنن.. چی جذاب تر از این؟

البته شما با هر عبارتی دوست دارید میتونید امام (ع) رو خطاب کنید.. من دوست دارم صبح ها اینطور صداشون کنم.


دو اینکه پیرو مطلب دیشب .. من یه سری قاعده تو زندگیم دارم که جایی نخوندم، فقط لمسش کردم، تجربه ش کردم، نمیدونم چقدر درست و غلطن.. نمیدونم کجا و برای چه آدمایی صدق میکنن و کجا نه.. ولی هنوز اونقدر خطا ازشون ندیدم که بخوام نادیده شون بگیرم یا بذارمشون کنار ..

یکیش اینه که به شدت فکر میکنم کل عالم هستی رساناست! آدما، حیوون ها، گل ها، درخت ها، رودخونه ها، همه چی! فکر کنید هر کدوم یه حلقه ن از یه زنجیر خیلی بلند..

فلذا اینطوریه که اگه مثلا یه درخت تو یه جزیره دور افتاده ای آتیش بگیره اگه تو زنجیره باشید و خودتون رو از عالم هستی جدا نکرده باشید باید دردتون بگیره .. 

ولی میزان و شدت این احساستون رو فاصله شما با اون حلقه زنجیر مشخص میکنه! 

مثلا مامان ها چون به حلقه ی بچه هاشون وصلِ وصلن بدون هیچ حرفی میفهمن یه اتفاقی افتاده! میفهمن بچه شون ناخوشه! حتی اگه با حال ناخوش برید جلوشون رقص و پایکوبی کنید بازم میفهمن! چون حلقه ها رسانان! محبت رو، غم رو، شادی رو، تنفر رو .. همه چی رو منتقل میکنن! 

خب از دیشب که اعلام کردم بگید چی شده یه چیزایی گفتن که فهمیدم بخاطر چنتا حلقه های دور و برمه! مثلا فهمیدم عموم انقدر درد داشته که بهش مورفین زدن :(

و خب چند تن دیگر از دوستان .. 


همین دیگه.. میخواستم بگم عالمِ هستی شعور داره، انقدر که تسبیح گویِ خداست، در ضمن رسانا هم هست، حداقل مراقب خودمون و اطرافیانمون باشیم تا زنجیره رو به نابودی نرفته! :)



۰ نظر

این یک اخطار مهربانانه است

تقریبا از صبح وقتی به ظهر نزدیک می‌شد هر تلنگر کوچکی اشکم را در می‌آورد. حتی بدون تلنگر هم می‌دیدی گریه ام گرفته..

یعنی کجای دنیا، کدام کسی که روحش عمیقا به من وصل می‌شود آنقدر حال و روز غم انگیزی دارد که گیرنده های روح من فهمیده اند و دارند برایش بی‌تابی می‌کنند؟


پ.ن: یا زودتر خوب شید یا اعتراف کنید کدومتون چتونه!


۰ نظر

عین میم واو

ما همدیگه رو عمیقا دوست داریم. این یه حقیقته.. چون اگر دوست نداشتیم این چند وقت که عمو درگیر این مشکل شد انقدر ولوله نمی افتاد توی خانواده، انقدر به جنب و جوش نمی افتادیم، برای هم تلاش نمیکردیم، انقدر دور هم جمع نمیشدیم که بهشون سر بزنیم، انقدر همه دست به کار نمیشدن برای پیدا کردن دکتر خوب.. 

حتی اگه هم رو دوست نداشتیم الان که عمو تو اتاق عمله همه مشغول دعا و قرآن نبودیم.

ما همدیگه رو عمیقا دوست داریم و این دوست داشتن همیشه خودش رو تو بحران ها و سختی های زندگیمون نشون داده... ولی کاش بدون اینکه هیچ بحرانی میبود هم انقدر بهم نزدیک بودیم..‌کاش محبت عمیق مون رو بی بهانه بهم ابراز کنیم.. در اوج سلامتی و خوش خوشانِ زندگی.. هنر اینه..


پ.ن: خدا عزیزترین و باوفاترین عموی من رو خوب کنه، به حق عزیزترین و باوفاترین عموی دنیا.. و همه مریض های دنیا رو.. ان شاء الله

۰ نظر

بادکنک بر مزار

امروز یه سر کوچیک رفتم گلزار! تو قسمت اموات دیدم کنار یه قبری یه چادر زدن توش هم با کلی بادکنک رنگی رنگی تزئین شده.. موکت انداختن با کلی خوراکی و شیرینی! رفتم جلوتر دیدم عکس یه پسر جوون بیست ساله ست، دورادور میشناختیمشون.. همین دو_سه هفته پیش به رحمت خدا رفتن..سرطان مغز استخوان داشتن فکر کنم و پیوند هم زدن ولی خوب نشدن! روم نشد جلو تر برم ولی فکر کنم تولد پسرشون بود امروز..

ببین میم! دنیا همینقدر کوتاه و هالک و عجیب و سخته .. شاید همون روز تولدمون نوبت رفتنمون باشه! ارزش حرص خوردن و خیلی چیزارو نداره :)


+ بی زحمت برای این جوانِ سیدِ تازه متولد شده فاتحه بخونید اگه زحمتی نیست!


" و کفی بالموت واعظا " .. حقیقتا..



پ.ن: واقعا وقتی برای همچین مصیبتی و در همچین شرایط تلخی تولد میگیرن برای مرحوم تاثیری توی آروم شدنشون داره یعنی؟ احساس میکنم بدتر دارن جگر خودشون رو خون میکنن.. نمیدونم :(

دعا کنید خدا هر روز و هر لحظه بهمون صبر بده.. صبرِ جمیل! نه صبر با جزع و فزع! ایشالا..

ولی! بیاید وصیت کنیم اولین تولدِ بعد از مرگمون به جای نصب بادکنک قرمز بالای قبرمون برامون یکار قشنگی کنن! مثلا شیرینی ببرن پخش کنن بین بچه های یتیم.. یا یچیزی که موندگارتر باشه .. فرهنگی هنری باشه! نمیدونم چی هنوز! الان به فکرش افتادم. ولی بذارید دغدغه هاتون بعد از مرگ هم یطوری اجرایی بشه :)



۰ نظر

ژلوفن، اسکیپ، سکوی پرش، دخانیات، اسباب بازی و چیزهای دیگر

خب علاوه بر اینکه انسان ها مُسَکِّن ما نیستن که جهت التیام آلام روحی و روانی بخوایم از وجودشون بهره ببریم، اسکیپ روم ما هم نیستن که بهشون نزدیک بشیم تا کشفشون کنیم و نکات پیچیده و مبهم زندگیشون رو بفهمیم و معماهای ذهنیمون رو حل کنیم بعد با خیال آسوده و مقادیر زیادی شادی و شعف و احساس پیروزی ازشون دور بشیم! 

چقدر بعضی از رویکرد های تعاملات انسانی مون موجبِ ننگ و نشان از فاقد شعور بودنه حقیقتا..


پ.ن: حالا درسته تا حالا اسکیپ نرفتم ولی دلیل نمیشه نظریه ارائه ندم :)))

۱ نظر

رویای نیمه شب

آخرشم من دم کنکور ارشد یه تصمیم ناگهانی جذاب میگیرم! میدونم..

مثلا میرم کنکور ادبیات میدم گرایش کودک و نوجوان.. انتخاب اولمم میزنم دانشگاهِ شیراز! :) 

به مدت دو سال هوا و شعر و ادب و زیبایی و بهارنارنج استنشاق میکنم بعد بر میگردم به مامِ کویرگونِ وطن.. 

۰ نظر

فوت عالی مستدام!

یه طوری باید به بچه ها و شاگردامون بفهمونیم که چیزای مسخره ای که شما مینویسید خیلی بهتر از چیزای قشنگ و شیک و مجلسی و جذابیه که معلمتون یا مادر و پدرتون یا خواهر بزرگترتون یا کتاب منتشران و کلاغ سپیدتون براتون نوشتن و خواهند نوشت!


ولی خب نمیدونم بر میگرده به عزت نفس یا اعتماد به نفس شون؟ یا شاید یه سری روش هست که مثلا میشه با یه روش هایی "خود باوری" شون رو تقویت کرد!
من به جد فکر میکنم اینها _ و همه چیزهای لازم_ تو نهاد بچه ها وجود داره ولی به دلیل روش های بد تربیتی و شرطی شدن ها و تو سری خوردن های فراوان کلی گرد و غبار نشسته روش! خوش به حال معلمی که بلد باشه فوت کنه، یه فووووتِ محکم! :)
ولی خب..
یه طوری فوت کنه که بچه رو باد نبره از اونور بوم بیفته دیگه.. که پس فردا هیچ نقد و نظری رو نپذیره یا فکر کنه از دماغ فیل افتاده!

الان احساس میکنم معلمی راه رفتن روی لبه تیغه .. همینقدر دقیق و حساس و سخت و جذاب ..
۲ نظر

که عشق از پیله های مرده هم پروانه میسازد

وقتی همچین آدمِ مغرورِ سرسختِ منطقیِ محکمی نوشته " درکی ندارم از خودم بی تو" یعنی حتما درکی نداره از خودش بی او.. یعنی کار از این حرف های مشاور گونه گذشته و باید دعاشون کرد فقط :)

۰ نظر

دلخواهی آنقَدَر که غمت شادی آورد

از اینجا که من ایستادم ده روز تا اول محرم راه است و از بابت این فاصله کم به طرز عجیبی خوشحالم و حالم خوب است.. 

محرم برای من یعنی رسیدن به یک غم بزرگ حسابی و رها شدن از غم های کوچک و ریز و ارزان قیمت و تاریخ انقضا دار! یعنی حل شدن غم های دل در غم بزرگ امام (ع) .. 

محرم برای من یعنی نوسازی دل ، یعنی دوباره دیدن، یعنی دانه دانه آدم های نشسته در دلت را نگاه کنی و اگر دوستشان داری ببینی دوست داشتنت با " انی سلم لمن سالمکم" تطابق دارد یا نه؟ حتی آنهایی که دوستشان نداری را هم ببینی که دوست نداشتنت بخاطر " حرب لمن حاربکم " است یا نه؟

محرم ماهِ دوباره جمع شدن زیر یک بیرق است و این دوباره جمع شدن نیازمند بخشیدن ها و چشم فرو بستن هاست.

ماه عمیق ترین لبخندها بعد از عمیق ترین اشک ها!

محرم ماهِ خوبِ خداست، یک خوبی بزرگِ رمز آلود .. خدا توفیق بدهد این محرم را با بازیگوشی و کار ها و فکر های بیخود و بی جهت از دست ندهیم ..

۰ نظر

ه دو چشم

اینکه هنوز بلاکم نکرده یعنی یا زیادی انسان صبور و وارسته و با تقوائیه یا هنوز نفهمیده که این همه مدت اسکلش کرده بودم :| 

هر دوش نشونه های خوبیه! الحمدلله! لکن خدا منو میبره جهنم :)

۲ نظر
لا اله الّا انت
سبحانک
انّی کنت من الظالمین
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان