خیل خودآزاران

خیلی حال و روز زندگیتون خوبه که عشق رو هم بهش اضافه میکنید؟ فکر میکنید این درمان و مرهم دردهاتونه؟ فکر میکنید با دل بستن به یه نفر اوضاع و احوالتون بهتر میشه؟
نه عزیزان.. این دل بستن ها مخدری بیش نیست که بعد از یه مدت فقط درد خماریش براتون خواهد موند .
۰ نظر

B بخاری


+ چی شد انقدر زود به اینجا رسیدید؟
_فهمید داره برام خواستگار میاد، قاطی کرد، پاشد مرد و مردونه اومد جلو!
+ چه قشنگ! چه شیک! چه باحال!
_ اوهوم. تو چه خبر؟
+ هیچی.. اون الان بشنوه پس فردا عروسیمه هم فکر نکنم اصلا و ابدا ککش بگزه :)


پ.ن: حتی ذره ای!
۱ نظر

انظر الینا

در خسته و خاکی و زشت ترین حالت ممکن رسیدیم، شهر داشت دوباره دندون هاش رو بهمون نشون میداد تا بگه فکر نکن میتونی از دست من فرار کنی، ناگهان ماشین پیچید و نگاهم افتاد به شما..

ای مهربون ترین پناه برای آدم های خسته و خاکی و روح شده..


+ کاش همینطوری که ماشین پیچید و شما رو دیدم ، میپیچید و گنبد برادرتون رو به روم بود.. از تمام پیچ هایی که شما بعد از اون نایستادید دلخورم.

۰ نظر

خانوم :)

بالاخره طرح درسم رو ارائه دادم جلو کلی آدم سی_چهل ساله! خیلی خوب بود! جذابیتش به این بود که با اون سن و سالشون کاملا ادای بچه ها رو در می اوردن تا شرایط کلاس رو طبیعی تر کنن! فکر کن مدیر با اون جلال و جبروتش هی میپرید وسط حرفم میگفت خانوم دفتر چند برگ برداریم؟ :)))
۱ نظر

میدونستید آدم هایِ "مرهم" معمولا بیشتر از همه جراحت دارن ولی صبوری میکنن؟*

به نظر من آدما الکی و بیخودی و تفریحی بزرگ و قوی و عاقل و فهمیم نمیشن، حتی اگه از ابتدای تولد در حال مطالعه و گوش کردن سخنرانی و شرکت در سمینار باشن بازم نمیتونه براشون فهم و درک و عمیق شدن و صبور بودن بیاره..

این رنج ها و فراز و نشیب های زندگیه که ما رو "میسازه" .

و من همش فکر میکنم این چه رنج عظیمی بوده که ازش همچین آدم بزرگ و عمیق و قابل و تقدیر و فراتر از سن و سالش ساخته؟ علاوه بر اینکه دمش گرم که همچین محصولی از کوره مذابش در اومده ازش ناراحت و دلگیرم که براش کوره بوده :(


+ همینقدر متناقض و بامزه شدم این روزا :) :/

پ.ن: حرف در بیارید خاله ببینه!


* ر.ک: عمه جان زینب (س)

۰ نظر

شوخیِ حافظانه!

هی میگه : مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
۰ نظر

دنبال کنندگان خاموش

خیلی قابلیت بدیه این دنبال کردن خاموش! آدم حس این رو داره که یه نفر داره نگاهش میکنه اما نمیدونه کیه.. سنگینی نگاه هست اما معلوم نیست سنگینی نگاهِ کیه! دست و دل آدم به نوشتن نمیره!

+ دلم نمیخواد هیچ گونه آشنایی _فعلا_ نوشته هامو بخونه ، هر گونه آشنایی..

نخونید لطفا! یا اعلام کنید که آشنایید و میخونید!

۲ نظر

باید درید جامه ی پرهیز در بهار


+ یه چیزی میپوشیدی رو مانتوت، سرده، سرما میخوری!

_ از بادِ نوبهار _حدیث است_ تن مپوش!

+ هه! ببینم وقتی رفتی زیر سرم بازم شعر میخونی یا نه؟ :)

۰ نظر

دوست نداشتنی بودن!

من هیچ وقت دوست نداشتم کسی دوستم داشته باشه، از اون فاجعه تر دل بسته بشه یا درگیر یه احساس عمیق..

یه احساس زجرآور و آزاردهنده ای داره که همیشه فراری بودم ازش.. نمیدونم چقدر رفتارهام درست بوده یا غلط.. قطعا من هم خیلی خیلی اشتباه داشتم، ولی مطمئنم و یقین دارم هیچ وقت برای کسی رنج و عذاب نخواستم، نخواستم که حالش بد باشه یا اذیت بشه.. همیشه دعا کردم برا آدما.. برا آزاد بودن دلشون.. برا پر شدن دلشون از محبتای بزرگ تر..

نمیدونم اونقدری که دل من از تصور سختی کشیدن آدم ها کباب میشد دل خودشون هم کباب بود یا نه؟ اونقدر که من براشون دعا میکردم خودشونم دعا میکردن یا نه؟ 

خیلی وقته فکر میکنم به اینکه مقصر کیه؟ عاشق ها یا معشوق ها؟ یا هیچکدوم؟

اصلا فایده ای داره شناخت مقصر؟ چی میشه که حال آدما انقدر دگرگون میشه؟ خیلی وقته درگیرم با خودم..


فقط الهی که هیچ دلی عاشق و دچار مبادا..



+ خدایا! بگذر ازمون و کمک کن رسم گذشتن رو یاد بگیریم!


۰ نظر

چه شب عید جذابی شد!

گفت: از جلو هر مدرسه ای که رد میشم گریه م میگیره، آخه آدم باید با بغضی که میاد تو گلوش و کمتر از یه قدم با ترکیدن فاصله داره چکار کنه؟


+ گریه م گرفت براش!

۰ نظر
لا اله الّا انت
سبحانک
انّی کنت من الظالمین
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان