دوشنبه ۳ دی ۹۷
یادتونه چپ و راست میرفت آه میکشید میگفت:
" تو با قلبِ ویرانه ی من چه کردی؟
ببین عشقِ دیوانه ی من چه کردی! " ؟
مصرع دوم رو تکرار میکرد، بعد لبخند میزد...
آخرشم عشقِ دیوانه ش نفهمید چه کرده!
یادتونه چپ و راست میرفت آه میکشید میگفت:
" تو با قلبِ ویرانه ی من چه کردی؟
ببین عشقِ دیوانه ی من چه کردی! " ؟
مصرع دوم رو تکرار میکرد، بعد لبخند میزد...
آخرشم عشقِ دیوانه ش نفهمید چه کرده!