یکی از دلایلی که شهرم رو خیلی دوست دارم اینه که تقریبا همه جا برای آدم یه کلاس اخلاق و پند و موعظه فراهم میکنه ! شما میتونی اتوبوس سوار بشی بعد بیای پایین بگی پای منبر فلان حاج آقا یا حاج خانوم بودم!
امروز مثلا سوار تاکسی شدم، یه حاج آقای مسنی میخواستن سوار بشن که خیلی با مزه صحبت میکردن! اولش قبل از سوارشدن گفتن: حرم تشریف میبرم :))) راننده گفتن بله بفرمایید!
بعد که سوار شدن مدتی بعد خطاب به راننده گفتن: من اگه بخوام به شما یه دعایی هدیه بدم، دوست دارید چه دعایی باشه؟ راننده بعد از فکر کردن گفتن: روزیِ حلال!
حاج آقا گفتن: بله خیلی خوبه .. ولی اجازه بدید من طبق سلیقه خودم بهتون هدیه ای بدم..
راننده گفت: بفرمایید!
و حاج آقا فرموووودن :))) و همان گاه من فهمیدم باید این ملودی رو ثبت و ضبط کنم برای همگان!
والا من فحوای کلام رو دقیق درک نکردم! از اونجایی که میگن خدا جوون ها رو خدا میخواد و ربطش میدن به: اینجا محل عمله! اونجا محل حسابه.. خیلی دقیق نمیفهمم منظورشون رو!
ولی یه جمله ای میگه که به بنظرم شاه کلید حرفاشون میتونه باشه: اینجا میشه جوون شد چون محل عمله! اون طرف کسی رو جوون نمیکنن!
احساس میکنم نگاهشون به جوانی خیلی فراتر از یه محدوده سنیه..
و خب متاسفانه باید پیاده میشدم و آخرش نفهمیدم آفت جوونی چیه؟ ان شاء الله منابر بعدی میفهمم!
ولی یه تیکه ش هست که عالیه:
حاج آقا میگن من منبرام تو تاکسیه.. بعد خودشون میگن که: البته اینا منبر که نیست!
بعد راننده تاکسی میگه: آره شوخیه... 😂
بعد حاج آقا میگن "اینا طبابته" .. طبابت.. آفرین! این رویکردِ "دوّار بطبّه" رو کاش همه ی آدمای عالِم داشتن! اونایی که علمشون موجب خوب کردن حال مردم میشه..
فقط خداروشکر میکنم که حاج آقا نشنیدن حرف آقای راننده رو .. یعنی امیدوارم نشنیده باشن.. ;)
خدایا لطفا بازم از این منبرهای طبیبانه شوخی طور روزیم کن. ☺