برایِ رنج هایِ نیامده ات

هدا عزیزِ دلم!

با اشک برایت می‌نویسم که بدانی دنیا همیشه لبخند آور نیست، گاهی تلخ میشود، تلخ و آزارنده، گاهی قلب کوچکت را توی مشتش فشار میدهد، گاهی آنقدر مچاله ات میکند که دور از چشم من بروی توی اتاق و سعی کنی صدای هق هق هایت را به حدی پایین بیاوری که فقط خودت بشنوی و آن میان فکر کنی نکند این همه آرام کردن صدای گریه های بلند خفه ات کند.‌ ( بلند گریه کن مادر! خب؟ من باید بفهمم! خدا شانه های من را برای پناه دادن به اشک های تو آفریده .. )

امید قلبم! نمیدانم رنجی که دنیا قرار است تو را با آن بزرگ کند چیست؟ هدا .. چه چیزی قرار است برایِ تو بشود یک رنج، یک ابتلاء ، یک چیزِ سختِ گریه انداز؟

هر چه هست ، جانِ مادر، بدان که آن رنجِ من نیز هست .. حتی _کسی چه میداند_ اگر اسباب رنج‌ت من باشم ، باز هم خودم باعث رنج خودم هستم که تو را این چنین آزرده ام دختر!

هدا! از هر نصیحت و حرف امیدوار کننده ای سیرم! نه دلم میخواهد از فواید رنجی که میبریم بنویسم نه از سختی هایش! ول کن نصیحت ها را! سخت است دیگر.. دروغ که نداریم. سخت است.

فقط آمدم بگویم عزیزِ دلم! آدم در این زندگی گاهی به نقطه ای میرسد که خسته از تمام حرف های امیدبخش و نصیحت ها و تواصی به صبر ، فقط دلش میخواهد گریه کند، یک گریه ی بی انتها، برای رنجِ بی التیام! آدم گاهی به این نقطه میرسد ، فقط میخواستم اگر به آن رسیدی دست و پایت را گم نکنی و فکر نکنی آنروز آخرین روزِ دنیاست. روز لبخند های تو نیز میرسد . آخ! مادر به فدایِ آن لبخند هات ! :)


پ.ن: بچه ها! نگران نشید . چیزِ خاصی نشده :) همون همیشگی! ممنون که دعامون میکنید.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لا اله الّا انت
سبحانک
انّی کنت من الظالمین
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان