یکی از بزرگترین چالش های معلمانه، تذکرات معلمانه ست، تذکر اشتباهات، تذکر اشتباهاتی که از بچه هایی که خیلی برات ارزشمندن میبینی.. و من چون خودم اصلا با تذکر گرفتن های مستقیم حال نمیکنم و اصلا ازش منزجرم سر این مسئله ها به شدت فکر میکنم، به شدت!
خب زنگ کافه فیلم و کتاب این هفته چنتا از بچه ها داشتن سر اینکه آخر این قصه چی میشه شرط بندی میکردن.. که خب یکیشون از بچه های خیلی مقیّدم محسوب میشه..
الان میخوام جواب نامه ش رو براش بنویسم و هی فکر میکنم یعنی بهش بگم لا به لای حرفام؟ یعنی بهش نگم؟ یعنی چطوری بگم؟ وظیفه م چطور گفتنشه؟ یا چطور نگفتنش؟ اصلا شاید نمیدونسته.. شاید بفهمه خوشحال بشه!
امممم.. خب شاید بذارم تو یه فرصت مناسب به صورت بحث آزاد بازش کنم تو کلاس! مثلا اینکه: بچه ها به نظرتون شرط بندیای دوستانه م حرومه؟ چرا حرومه؟ چرا حروم نیست ؟ یا بگم خانوم دینی باز کنه بحث رو براشون.. نمیدونم!
خلاصه که تا انقلابِ مهدی، نهضت چالش های معلمانه ادامه دارد..