سه شنبه ۱۵ آبان ۹۷
خدایا! تو که آخرِ همه چیو میدونی.. کاش میشد یه ذره ش رو هم به من بگی .. قول میدم به کسی نگم! به هیچی هم دست نمیزنم. فقط بگو بدونم :(
پ.ن: یه روز حکمتِ لحظه به لحظه ش رو میفهمیم .. لحظه های سخت، لحظه های عجیب، لحظه های شیرین، لحظه های غیر قابل تحملِ له کننده و کلا هر لحظه ای که تو زندگی اومد و رفت و دلمون میخواست بدونیم "آخه چرا؟"
جالبه .. یه حدیث هست از امام صادق (ع) با این مضمون که : شیعیان ما از ما صبورترند، چون ما بر چیزی صبر میکنیم که ازش خبر داریم ( از حکمتش، نتیجه ش، اثرش و.. ) ولی اونا بر چیزی صبر میکنن که چیزی از حکمت و زیر و بم ش نمیدونن هنوز!
+ این روزا حس آدمی رو دارم که اعضا و جوارحش رو باز کردن که جراحی کنن ولی جراحیشون که تموم شده بخیه نزدن.. همین جوری شرحه شرحه باید بره ، بیاد، بخوابه، بیدار شه.. و به روی مبارک خودش نیاره. :)