یک.
زنگ دوم باشون کلاس داشتم و زنگِ آخر؛
زنگ سوم مادرش اومد دنبالش رفت دکتر یا دندون پزشکی یا همچین جایی، زنگِ آخر قبل از اینکه وارد کلاس بشم دید ایستاده دمِ در؛
گفت: خانوم نمیخواستم برگردم ، یادم افتاد با شما کلاس داریم!
دو.
نتایج انتخابات شوراشون زنگ تفریح اومد، داشتم وسایلمو جمع میکردم برم دفتر، پرید تو کلاس گفت: خانوووووم ما اول شدیم :)))) و خود را در آغوشِ وی انداخت!
سه.
یه شاگرد داشتم که یکشمبه از شدت افسردگیش و استوری با محتوایِ خودکشیش ناراحت بودم! امروز هر زنگ تفریح که دیدمش در حال تو سر و کله رفقاش زدن و خندیدن بود، سر کلاسم انقدر شیطنت کرد که بهش تذکر دادم :/ دقیقا فازِ مانیک :)
منو بگو فکر کردم امروز باید در حالی که اشک و آهش رو میبینم بهش مشاوره بدم! ._.
نوجوان ها کاملا رفتار و حس و حالِ سینوسی دارن .. و خب چون نوجوانن رواله.. یعنی انقدری روال هست که روانشناسا میگن مشاهده رفتارِ سینوسی با این شدت فقط تو دوتا قشر ممکنه: افرادِ مبتلا به اختلالِ بردر لاین (مرزی) و نوجوان ها :)
بعد من نمیدونم چرا انقدر به این قشرِ بردر لاین علاقه دارم؟ یه کتاب بنویسم "همه ی بردر لاین هایِ من" ! یعنی انقدر به سنشون علاقه دارم که همش فکر میکنم کاش همه بچه هام از نوجوانی به دنیا میومدن و به جای کودکی هم نوجوان بودن :|
چهار.
ریختشون موقع پیاز خورد کردن، پیاز تفت دادن، برنج پاک کردن، کلا ریختشون ، اداهاشون ، اداهاشون ، اداهاشون .. + سلفیمون !
[ خدایا ببخشید که من انقدر نهم ها رو از همه شون بیشتر دوس دارما! خودت قضاوت کن! ]
پنج.
بعد بگید چرا معلم شدی؟ :)
من میخوام با شغلم ازدواج کنم.. عالیه..
ولی نتیجه میگیریم پیامبرانِ عزیزِ ما هم علاوه بر زحماتی که در راهِ انسان سازی و رسالت الهی متحمل شدن، خیلی هم بشون خوش میگذشته و کیف میکردن با رسالتشون :)))