روز اول/ قسمت دوم

 نیم ساعت تا رفتن به اردو تایم داشتیم و رفتم سر کلاس نهم که تو ذهنم سخت ترین کلاس ممکن بود و هست! همون قورباغه ای که باید قورتش بدم. 

در بدو ورود گفتن: خانوم! اصلا خوشمون نمیاد از معرفی کردن! هر معلمی میاد باید خودمون رو معرفی کنیم، بیایم بیرون از این رسم مسخره! گفتم آره خب منم چند روز اول مدرسه همش اعصابم خورد میشد از این فرآیند تکراری! ولی الان که اینجا وایسادم به معلمامون حق میدم که دلشون میخواسته مارو بشناسن! (نگفتم لعنتیا! من چند سال از زندگیم رو منتظر این لحظه م که اسم شاگردام رو بشنوم از زبون خودشون! بعد میگید بیاید این فرایند خسته کننده رو رها کنیم؟)


خلاصه به اسم اکتفا کردن! بعد گیر دادن که خانوم چند سالتونه؟ :) منم پیچوندمشون! ولی یکم از خاطرات و خطرات baby face بودن گفتم براشون، از جمله "خانومتون کجاست؟" مادر مدرسه و "عمو جان کجا پیاده میشی؟" راننده های تاکسی و خندیدیم!
یکم از رابطه شون با ادبیات و نگارش پرسیدم و از رشته ای که سال دیگه میخوان برن.. واقعا جالب بود و باعث افتخار بود که نصف بیشتر میخواستن برن انسانی، چند نفر هنر و سه نفر روی هم تجربی و ریاضی! حتی درباره آینده شغلیشون هم گفتن! گفتم : واقعا هیچ کس دلش نمیخواد معلم بشه؟ همه یک صدا گفتن: نه! پرسیدم چرا؟ گفتن چون که خودمون داریم میبینیم چه بلایی سر معلمامون میاریم! 

میبینید چقدر شاگردام صادقن؟ گفتم: پس تا آخر سال قراره پیر بشم! دیگه راننده تاکسیا بهم نمیگن " عمو جون!" ، گفتن: آره! برا شما خوب میشه :)))


اما اصلی ترین مسئله ای که روز اول بهش بر خوردم این بود:

پنج تا شاگرد دارم که بعد از دو دقیقه فهمیدم از همونان که معلما رو به خاک و خون میکشن! بله.. تهِ کلاس نشین ها! یه اکیپن که ظاهرشون، مدل حرف زدنشون و شیوه رفتارشون با باقی کلاس فرق داره.
خب در تمام مدت گپ زدن با بچه ها اینا داشتن با خودشون حرف میزدن مگر در زمانی که ازشون سوال میپرسیدم! :/
تقریبا در تمام طول اردو تا آخر شب داشتم به #این_پنج_نفر و رویکرد رفتاری ای که باید باشون داشته باشم فکر میکردم.
توی اردو اکیپی جدای از همه یه گوشه دنجی پیدا کرده بودن و حرف میزدن، موقع پایین اومدن از سراشیبی هم دست به دست هم داده بودن و میدویدن و جیغ میزدن! ماشین ها از رو به رو میومدن و خیلی خطرناک بود! خیلی!
بلند گفتم : مراقب باشید دخترا!
چندتا از بچه های خانوم و آرومِ نهم که کنارم بودن گفتن: اینا کلا همینطورین خانوم.. گفتم: سر همه کلاسا؟ گفتن: اوهوم! گفتم : خب معلمای دیگه چطور باشون رفتار میکنن؟ گفتن: اول صبورن، بعد عصبی میشن! ولی هیچ گونه تنبیهی روشون اثر نداشته! گفتم : به نظر شما باید چکار کرد؟ گفتن: کاری نمیشه کرد که.. باید ولشون کنید هر کاری خواستن انجام بدن!


خب رگِ روانشناسی تربیتی م زده بالا! و به شدت احساس میکنم الان وظیفمه که یه کاری بکنم براشون، به شدت دلم میخواد قلق شون رو کشف کنم! حس میکنم درک نشدن، حس مطرود بودن از سمت معلم ها و بچه ها رو دارن یا.. واقعا هنوز نمیدونم چی! اصلا نمیدونم باشون چطور رفتار کنم! چقدر توجه؟ چقدر بی توجهی؟ چقدر تذکر؟ یه تایمی میخوام برای کشف کردن دنیاشون، که از همون دنیا بتونم رفتارهاشون رو رصد و تحلیل کنم. فعلا تنها چیزی که هی دارم به خودم میگم اینه که : به صبور بودنت ادامه بده!

پناه میبرم به خدا ! از لبریز شدنِ کاسه ی صبر، سرِ کلاس! که نقطه ی در هم شکستن و بی ارزش شدن یه معلم در چشم دانش آموزاست! حتی اگه به ظاهر ساکت بشن برای چندین دقیقه..

چیزی که واضح و مبرهنه اینه که : معلمِ چهار تا بچه ی آروم و سر به راه و حرف گوش کن بودن که ذوقی نداره! مهم اینه که بچه های یکم بدقلق رو سر کلاس فعال کنیم و اتفاق خوبه ی زندگیشون باشیم! نه اینکه یکی مثل همه اونایی که اومدن و رفتن و درکشون نکردن و هزارتا برچسب بهشون چسبوندن..

برامون دعا کنید. لطفا و اگه تجربه مواجهه با این طور شاگردها رو دارید بگید ازشون.. از رفتار صحیح و غلط باهاشون!

پ.ن : به نظرتون اینکه بچه ها پیج اینستا و شماره تلفن معلم رو داشته باشن درسته؟ پیج رو که اصلا موافق نیستم در طول سال تحصیلی داشته باشن .. شماره رو اما نمیدونم! شاید اگه فقط نماینده کلاس داشته باشه کافی باشه . 


الان یه عااالمه نمیدونمِ معلمانه دارم، برم از خانوم اجتماعی بپرسم، انقدر بپرسم که بلاکم کنه :))

زمان حماسه آفریدنه 😎
سخته .. ولی ممکنه!
خدا بهتون توان بده .

آری شود ولیک به خونِ جگر شود


   با آرزوی موفقیت

اون چند نفر احتمالا نیاز به توجه دارن.

با رفتار متفاوت می خوان جلب توجه کنن.

شاید ..


شایدم فقط دنیاشون متفاوته! باید برم ببینم چی تو سرشون میگذره :)


خیلی خیلی ممنونم از آرزوی موفقیتتون 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لا اله الّا انت
سبحانک
انّی کنت من الظالمین
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان