جمعه ۲۳ شهریور ۹۷
یک جایی وسط روضه عبدلله بن الحسن (ع) یادتان افتادم، یادتان افتادم و یک حس گرم عمیق تمام وجودم را پر کرد که تا به حال در عمرم چنین احساسی را نچشیده بودم، یکباره انگار نگرانتان شدم، یکباره انگار محبت تک تک تان هجوم آورد به کوچه پس کوچه های قلبم، یک باره انگار دلم برایتان تنگ شد و در آن لحظه های سرشار از محبت و دلتنگی دعا کردم که سرنوشت هیچ کدامتان از اباعبدلله (ع) جدا نشود و فکر جدایی حتی یک نفرتان پریشانم کرد..
این اولین توسلِ معلمانه ی من برای شما بود؛
ای همه ی شاگردانِ نوجوانِ ندیده ام.. !
پ.ن: هر شب.. و مخصوصا امشب و فردا برای نوجوان ها و جوان ها عمیقا دعا کنید. این دو بزرگوار در کرامت و مهربانی به پدرشان رفته اند.