انظر الینا

در خسته و خاکی و زشت ترین حالت ممکن رسیدیم، شهر داشت دوباره دندون هاش رو بهمون نشون میداد تا بگه فکر نکن میتونی از دست من فرار کنی، ناگهان ماشین پیچید و نگاهم افتاد به شما..

ای مهربون ترین پناه برای آدم های خسته و خاکی و روح شده..


+ کاش همینطوری که ماشین پیچید و شما رو دیدم ، میپیچید و گنبد برادرتون رو به روم بود.. از تمام پیچ هایی که شما بعد از اون نایستادید دلخورم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لا اله الّا انت
سبحانک
انّی کنت من الظالمین
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان